میرحسین موسوی از راه اندازی گروهی موسوم به تشکیلات راه سبز امید با شعار «مطالبه اجرای بدون تنازل قانون اساسی» خبر داد اما درباره بدنه این گروه گفت: شبکه های اجتماعی خودجوش و خودمختار، بدنه این جنبش هستند!
کیهان نوشت:وی که در دیدار انجمن اسلامی جامعه پزشکان (یکی از گروه های عضو جبهه اصلاحات) سخن می گفت همچنین با کتمان تمام بی قانونی هایی که طی 5 ماه گذشته انجام داده ادعا کرد: «شعارهای ما در طول انتخابات در چارچوب قانون اساسی و اصولی که مردم باور دارند انتخاب شد» موسوی همچنین با انکار نقش خود در ایجاد التهاب گفت: «اگر قبل از آن که مردم به خیابان ها بیایند در چارچوب قانون و با احترام به حقوق مردم با آنان برخورد می کردند، ما امروز با بسیاری از بحران ها روبرو نبودیم.»
وی زمزمه چند ماهه و القای تقلب در انتخابات از سوی ستاد خود را نیز به مردم نسبت داد و گفت: «از چند روز قبل از 22 خرداد ستادهای ما با موج عظیمی از تماس های مردمی که حاکی از زمینه چینی گسترده برای تقلب در انتخابات بود، مواجه گردید.»
موسوی در سخنان پر تناقض خود روشن نکرد که اولاً چگونه می شود یک تشکیلات و سازمان سیاسی راه انداخت اما آن را به «شبکه های خودمختار» موکول کرد مگر اینکه مانند اغتشاشات برآمده از هماهنگی ستادهای موسوی و کروبی با بیگانگان، از واژه خودجوش و خودمختار به عنوان اسم رمز آشوب! استفاده کنیم. ثانیاً به هم زدن بازی دموکراسی- به خاطر ناکامی در جلب اعتماد مردم- و دور زدن قانون اساسی و مجاری نظارتی آن را چگونه می توان شعار و عمل در چارچوب قانون اساسی نام نهاد؟ آیا بازی با لفظ قانون اساسی و نقض مفاد و مکانیزم های آن در عمل را می توان قانون گرایی، و ترویج آنارشیسم را اصول مورد باور مردم توصیف کرد؟ ثالثاً آیا برجسته ترین مصداق احترام به حقوق مردم،احترام به رای و انتخاب آنان نیست و هر کس که در انتخابات ناکام ماند باید به اردوکشی خیابانی برای ارعاب ناظران انتخابات و پیروز اعلام کردن طرف بازنده بپردازد؟! آقای موسوی توضیحی دارد که اگر قرار باشد آن 40 میلیون رای دهنده با فهم و شعور به خیابان بیایند و هر کدام با تشنج آفرینی و درگیری بخواهند -به توصیه آقای موسوی- از رای خود دفاع کنند، چه بلبشویی راه می افتد و در آن صورت، اساساً دیگر چه نیازی به انتخابات است؟ رابعاً ادعای جدید آقای موسوی مبنی بر اینکه موج عظیم تماس های مردمی با ستاد درباره زمینه چینی تقلب برقرار شده بود، از جنس ابتکارات کسی است که اول شایعه می ساخت و با صدای بلند شایعه را باز می گفت و سپس به مردم می گفت «شنیده شد که...» تا خدای نکرده دروغ نگفته باشد! آقای موسوی اگر در ادعای خود صادق است، چرا در همان روز رای گیری، اعضای ستاد وی متواتر اعلام کردند براساس «رای های ریخته شده در صندوق ها»، موسوی «65درصد» یا «30 میلیون رای» یا «آرای مطلق 21 استان» را حائز شده و پیروز انتخابات است و چرا حاضر نشدند بازشماری همان صندوق ها را بپذیرند.
خامساً... این پرسش ها از آقای موسوی را تا صد و دویست و سیصد می توان ادامه داد اما چه حاصل که ایشان خواب نیست تا بشود بیدارش کرد، بلکه فقط اندکی «خودمختاری» و اباحی گری- البته به قیمت تحمیل هزینه های گزاف به ملت- پیشه کرده و به مسلک سوفسطائیان پای گذاشته است و صد البته سوفیست را به استدلال چه کار؟!